- پایه چو
پایه ی چوبی پرچین
معنی پایه چو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(زَ)
لغت نامه دهخدا
کنایه از شب زنده دار. (برهان) (آنندراج). شب زنده دار. (شرفنامه) ، کنایه از دزد و عیار و شب رو. (برهان) (آنندراج)
ستون، دیرک، تیرک:
دوم دانش از آسمان بلند
که بی پای چوب است و بی داربند،
بوشکور
دوم دانش از آسمان بلند
که بی پای چوب است و بی داربند،
بوشکور
(یَ / یِ یِ حَ)
لغت نامه دهخدا
جای رسوائی و بدنامی. (برهان) :
پی یک بوسه گرد پایۀ حوض
بسی گشتم تو دل دریا نکردی.
خاقانی.
و رجوع به پای حوض شود
پی یک بوسه گرد پایۀ حوض
بسی گشتم تو دل دریا نکردی.
خاقانی.
و رجوع به پای حوض شود
(ی یِ رُ)
لغت نامه دهخدا
ادوار. درام نویس فرانسوی متولد بسال 1834م. 1249/ هجری قمری در پاریس دارای تخیلی لطیف و دقیق. وفاتش در سال 1899م. 1316/ هه. ق
(یَ / یِ وَ)
لغت نامه دهخدا
بلندمرتبه. بلندرتبه. بلندمقام:
که گفتم من این نامۀ پایه ور
نکرد او بدین نامۀ من نظر.
(از هجونامۀ مجعول بنام فردوسی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف)
که گفتم من این نامۀ پایه ور
نکرد او بدین نامۀ من نظر.
(از هجونامۀ مجعول بنام فردوسی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف)
پایه ی چوبی پرچین
چشم پاک، کسی که نگاه شهوانی به ناموس دیگران نداشته باشد
